loading...
* نوشته های من *
فاطمه نجفعلی بیگی بازدید : 30 سه شنبه 13 خرداد 1393 نظرات (0)

در این قسمت یکی از 

 

انشاهای خودم را  برای

 

شما کاربران عزیز به نمایش 

 

می گذارم امید وارم مورد رضایت

 

شما قرار بگیرد

 

 

 

 

 

 

هر چه می خواهد دل تنگت بگو :


 

 

 

 

 

 

 

در دل خاک نشسته ام باد صورتم را همچون نسیمی 

 

مهربان و دلسوز نوازش می کند . گویی ..گویی.. 

 

من را دلداری میدهد . در جایی نشسته ام که 

 

بوته و درختی نیست . مانند بیابانی خشک و فقیر 

 

که همه ساله در قطره ای آب تلاش میکند . انتظاش 

 

به سر میکشید . این بار به جای باران باد بر زمین 

 

بوسه می زند . گیاهان تشنه تر از قبل مانند

 

خاکستری  ذره به ذره بر زمین می ریختند . 

 

مادری می خواهند  اما مادری نیست .شادی 

 

نیست . اما سر نوشت آن ها چنین رقم  میزند . 

 

چاره ای نیست باید تحمل کرد . شاید روزگار  با او 

 

رهسپار شود . 

 

تا دوباره دفتر زندگی اش را از نو بسازد . 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
سلام به وبلاگم خوش آمدید . امید وارم که نوشته های من مورد پسند شما قرار بگیرد .
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    چه قدر به نوشته های من امتیاز میدهید ؟
    چه کسی را از همه بیشتر دوست دارید ؟
    چه درسی را بیشتر از همه دوست دارید
    از چه رشته ای متنفر اید ؟
    چه رشته ای را بیشتر از همه دوست دارید ؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 17
  • کل نظرات : 29
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 12
  • آی پی دیروز : 8
  • بازدید امروز : 14
  • باردید دیروز : 4
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 28
  • بازدید ماه : 18
  • بازدید سال : 67
  • بازدید کلی : 2,154